و بسم الله
با عرض سلام خدمت تمام هم کلاسیان و شاید هم دانشگاهیان، نمیخواهم علیه کسی یا کسانی موضع بگیرم یا از پسرا طرفداری کنم،پس با یک دیدگاه نقد شونده به مطلب نگاه کنید.
بعضی از بچه های کلاس هیچ نیازی نیست که این مطلب را بخوانند چون اصلا نیازی به نقد شدن ندارند اما خدمت بعضی از بچه ها که واقعا بچه هستند عرض میکنم ما دانشجو هستیم و دانشجوی ترم یک هم نیستیم که هنوز فکرمان در دوران دبیرستان به سر ببرد.راجع به تشنجات اخیر که در کلاس به وجود آمده و بی احترامی هایی که چه پسرها و چه دخترها به یکدیگر کرده اند صحبت نمیکنم ما به عنوان یک دانشجو نباید اینقدر سطح فکرمان را پایین بگیریم که دغدغه یمان لج و لجبازی با دخترها یا پسرها باشد،دانشجو اینقدر با سطح فکرش بالا باشد که این مسائل برایش پیش پا افتاده باشد و اصلا به این موضوعات فکر نکند.
موضوع دیگری هم که درباره اش میخواهم صحبت کنم مسئله ی غریبه آشناست اول سال تحصیلی90که به دانشگاه آمدم چندتا از بچه ها تو چشمای ما نگاه کردند و انگار کسانی که برای اولین بار ما را میبینند نه سلامی نه علیکی و نه....
سلام کردن دغدغه من و بقیه و حتی شماها نیست ولی موضوع احترام است و شاید هم کلاسی بودن ما چهار سال پیش هم هستیم و نباید بعد از چهار سال با یه عالمه خاطره بد از یکدیگر جدا شویم و گاهی از فلانی یاد کنیم و بگوییم اه فلانی خیلی....
سعی کنید سطح فکر خود را بالا ببرید و با عقل خود فکر کنید تا منطق بیاورید اما کسی که با احساس خود فکر میکند هیچ موقع منطق ندارد و متاقبا شعور هم ندارد و این بدان معنا نیست که من منطق و شعورم بالاتر از شما است.
شاید تویی که الان این مطلب را میخوانی میگویی اینها یک مشت چرت و پرت است اما با یک دید واقع بینانه میبینیم که اینها چیزی جز واقعیت نیست.متحجر بودن،ارتجاعی بودن را کنار بگذارید و امروزی تر فکر کنید تا الان به خیلی ها توهین شده و به خیلی ها بی احترامی شده اما از همه خواهش میکنم همه این توهین ها و بی احترامی ها را فراموش کنند و رفتار خود را در قبال فرد توهین کننده تغییر دهند.
مطمئنم که همه بچه های کلاس قبل از آمدن به دانشگاه در مورد دانشگاه یک فکر و تصور دیگر داشته اند اما با این کلاس اون تصورات و فکر ها همه.....
در آخر باید بگویم که منم اشتباهاتی داشته ام و خودم قبول دارم اما بعضی ها اشتباه کرده اند و قبول هم ندارند اصلا بدم نمی آید که چه کسی چه حرفی در مورد این مطلب بزند در مورد انتقادهایی که به این مطلب میشود هیچ پاسخی ندارم.
موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید،به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد همه گفتند تله موش مشکل توست و به ما ربطی ندارد.ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید از مرغ برایش سوپ درست کردند گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند و گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و در این مدت از سوراخ دیوار نگاه میکرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر میکرد.
با آرزوی موفقیت برای تمام نمیدونم چی بگم هم کلاسی ها یا هم دانشگاهیان عزیز
والسلام
مهدي جون الهي پير شي.............
